تهمورث دیوبند
آرش کمانگیر شاهنامه همان تهمورث است !
كد مطلب: 142 - تعداد بازديد: 287 - سه شنبه 21 مرداد 1399
درویش علی کولاییان
بعضی پژوهشگران اسطوره در ایران به جای روشنایی انداختن به تاریخ ایران، اسطوره بافی می کنند!! گویی دوست دارند همیشه در ابهامات و توهمات ، خود را و مخاطبان خود را باقی بگذارند. عجیب است اسطوره های بسیار کهن یونانیان از زبان هومر منشا درک و فهمگذشته های دوراروپاییان می شود اما متن گرانقدر شاهنامه که فردوسی خود هیچ زمان آن ها را اسطوره نشمرد ، برای قلم به دستان تاریخ ما اسطوره و افسانه می شود . گویی کمتر کسی لازم می داند آنبه اصطلاح اسطوره ها را در جایگاه تاریخی شان شناسایی کند . بله این کاربه کوششی علمی نیاز دارد و پراکنده کاری هم به جایی نمی رسد . شاهدیم زحمتی کشیده شد وکتابی پیرامون نام آرش نوشته شد . به گزارشخبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «آرش کمانگیر» با زیر عنوان " جای خالی داستان آرش در شاهنامه " نوشته ساقی گازرانی با ترجمه سیما سلطانی از سوی نشر مرکز منتشر شد. نویسنده در این کتاب میکوشد به این پرسش پاسخ دهد که چرا داستان کمانگیری آرش در شاهنامه نیست . نگارنده این سطور نیز درون چند مقاله به قلم خود از آرش سخن گفته است . به مناسبت چاپ کتابی که نامبرده شد ، در این مقاله کوتاه نیز ، به آن نکات باز هم اشاره می شود .
درست است که داستان معروفکمانگیری آرش در شاهنامه نیست ، مولف کتاب علی القاعده می بایستی آرش را با نامی دیگرنیز در شاهنامه جستجو می کرد . در داستان کمانگیری آرش، شمال ایران ، مردم شمال ایران و طبیعت مازندران مطرح می شوند ، همه این ها ظاهراً از نظرمولف دور نگهداشته شد .این که مازندرانیان آرش را چگونه تلفظ می کنند گویی برای نویسنده اهمیتی نداشته است . در زبان مازندرانی حرف های سین و شین هر دو نزدیک به هم تلفظ می شوندو همچنین مصوت (آ) به شکل (اُ) و در نتیجه در زبان مازندرانی تلفظ نام آرشبه (اُرث ) یا (اُرش )نزدیک است . پیشوند تهم نیز برایتهم اَرش (تهمورث)معنای روشنی می دهد که همانآرش نیرومند است . (کاربرد تهم برایتهمتن یعنیرستم به روشنی پیدا است ) .تهمورث کسی است که متعرض دیوان مازندران می شود . دیوان به آیین برهمنان بوده نوشتن و خواندن را درون منطقه در انحصار خودداشته اند . تهمورثاز آنان می خواهد کهاز انحصارنوشتن، دست برداشته به دیگران نیز سواد بیاموزند .تهمورث همان اشک پنجم فرهاد اول است . او جنگی سه ساله با آمارد ها را به پایان برد. او این کار را کرد تا شالیکاران آمده از هند در امنیت با تولید برنج ثروت آفرینی کنند . نیرومندی و جوانمرگی ( او در بیست و شش سالگی گویا در نبردی سخت جانش را از دست می دهد )سبب بلندآوازی اش می شود. در زمان اوحکومت اشکانی هنوز وسعتی چندان ندارد .پس از مرگ او به تخت نشستن مهرداد برادر تهمورث فرا می رسد که در سایه زحمت های برادر جوانمرگش امپراتوری اشکانی در عصر او وسعتیو قدرتی چشمگیر پیدا می کند . این گوشه از تاریخ ایران درعصر اشکانیانو در مازندران اتفاق افتاد،دیوان که به واقع از بزرگان و اربابانمردم به حساب می آمدند ، از نسل کسانی اند که پیش از این به دنبال آمدن اسکندر و استقرار سلوکیان ، از شبه قاره هند مهاجرت نموده ساکن اقلیم جنگلی شمال ایران می شوند . آنها بوده اند که به همراهگروه های دیگر از جامعه کاستی هند ، تمدن برنج را در شمال ایران برپا می کنند . لقب احترام آمیز دیو(دِوَ )،میان مردم مازندران هنوز هم اینجا و آنجا دیده می شود و اربابان سوادکوه در عصر شاه عباس هنوزهم میان مردمملقب به لقب احترام آمیز دیو بوده اند .
ممکن است دیگری هم پیدا شود و بگوید کیوس شاهزاده نیرومند ساسانی که رقیبی خطرناک برای انوشیروان وپشتیبان جنبش مهم مزدکیان بود چرا شاهنامه از اونام نبرده است . نگارنده این سطوردر این مورد نیز این اعتقاد را دارد که کیوسهمان کاووس هفتخوان رستم است که فردوسی بزرگ نام او را در تاریخ رسمی و سانسور شدهساسانیان یاد نمی کند ولیبه درستی او را در حافظه تاریخی مردم می یابد و در داستان بلند آوازههفتخوان رستم که همان گشودن مازندران و ماجرای کشاندن این ولایت خود مختار، به درون سیستم متمرکز ساسانیان است ، او را با نامکاووس به ما می شناساند. شاید لازم به توضیح نباشد که کاووس لفظی دیگر از نامکیوس است .