مقدمه : همانطور که پیش از این گفته شد هدف ، تنظیم لغت نامه و یا فقط ریشه یابی واژه های کهن نیست بلکه هدف از تلاش های پژوهشی ما ،به چالش کشیدن بسیاری از انگاره های تاریخی است که به مازندران نسبت داده اند . انگاره هایی نادرست که نه تنها تاریخ مازندران ، بلکه جنبه هایی از تاریخ ایران را نیز به ابهام کشانده است . برای نمونه ، اظهار می کنند که ایرانیان خواندن و نوشتن را از دیوان و شیاطین فراگرفته اند ، صرف نظر از هرگونه تعبیر که بار مطلب می کنند ،این خود برآمده از همان انگاره های نادرست است.
نامگذاری های اولیه چه در مورد دشت ها و کوه ها و رود ها و اماکن مختلف مازندران ،حتی گیاهان و درختان و جانوران، از سوی مردمانی مهاجرصورت گرفت . مردمانی کشاورز و دامدار و بازرگان که در قرون اولیه پیش از میلاد از شمال هند به مناطق شمالی ایران آمدند . آن ها مردمی آگاه به دانش آبیاری و کشت برنج و دامداری مناسب با منطقه بوده اند و گویا بازرگانان توانمندی در جمع خود داشته اند که تجارت آن ها از طریق جاده به اصطلاح ابریشم ، چین تا سواحل دریای مدیترانه را در بر می گرفت . آن ها به زبان سنسکریت و یا زبانی نزدیک به آن سخن می گفتند . برخلاف ساکنین تنک جمعیت بومی ،آن ها کتابت و نوشتن را خوب می دانستند و بنا بر شواهد ، به مردمان پارتی که مرزبانی را بر عهده داشتند ، نوشتن آموختند . بهداشت و فرهنگ غذایی غنی این مردم ، رشد بسیار سریع جمعیت آن ها را با خود به ارمغان آورد . آن ها با گذشت قرن ها ، به اقوام پرجمعیت شمال و شمال غربی ایران بدل شدند و ریشه های زبانی مشترک این مردم است که باعث شکل گیری اصطلاح " زبان های ایرانی شمال غربی ایران "، اصطلاحی که زبان شناسان ایرانی فراوان به کار می برند، شده است . ما در این زمینه و در باره نشانه های تاریخی باقیمانده از زندگی این مردم ، مکرر نوشته ایم ، در این جا بار دیگر واژگانی را مطرح می کنیم که از زبان همان مردم مهاجر است و هنوزهم مردم مازندران بعد از گذشت دوهزار سال بسیارشان را بر زبان می آورند . آن چه که در پی خواهد آمد واژه هایی تازه است که به جمع پانصد واژه که پیش از این در کتاب و یا مقالات آورده ایم افزوده می شود .
ازنی این واژه نام روستایی است درچهار دانگه ساری . به نظر می رسد به واژه ی سنسکریت sneya مربوط است که به معنای حمام کردن و آب تنی است . نام دیگر برای همین روستا« اوُلی کا » است که« اوُلِی » در مازندرانی به معنای آب تنی است و لفظ« کا » در بسیاری موارد در مازندرانی به معنای بازی است . علاوه بر این ها ، چشمه ای مهم و پر آب که روستای ازنی در کنار آن بنا شده، ارتباط واژه ها را به یکدیگر برایمان روشن می کند .
بند افروز در زبان عامه مردم بِِند فِروج است .نام یک آبادی کوچک در مشرق ساری ، در جنوب کوه اسپرز و درست درهمسایگی و جنوب روستای «اسپرز» واقع است . مطلب حائز اهمیت تلفظنام این روستا است که می تواند شکل اصیل تلفظ «اسپرز » را، در گذشته های دور،به ما نشان دهد.در پژوهش های نگارنده ، واژه «اسپرز» همان است که شاهنامه آن را« اسپروز» نقل می کند . این گفته در این جا نیز تایید می شود ،چرا که مصوت پایانی در« بند افروز» یا « بندفروج» ، همان مصوت پایانی در واژه «اسپروز» است . . می شود مطرحنمود که احتمالاً نام قدیم این آبادی شکلی از میان این ها باشد: « بند اسپروز» ،«بند اسپروج» ، « بند اسفروج » یا« بند اسفروز»
توضیح : شق اول واژه« بندافروز» شاید سنسکرتbandhaبه معنای بخش سامانی است . پِِِل غُور این واژه به معنای غُل خوردن است . به ویژه در مورد طبخ مواد غذایی مثل آش که محتوای آن در اثر حرارت زیاد از قسمت تحتانی با فشار ، به بالا و به سطح رانده می شوند . سنسکریت(پِل) pil به معنای اعمال فشار و اجبار ، gur( گور یا غور ) به معنای بلند کردن و به سمت بالا راندن است . هردو واژه در زبان مازندرانی جداگانه نیز به کار گرفته می شوند . در جمله «هوا پِل دِتِه » یعنی هوا فشار می آورد ( به وقت گرما و شرجی فوق العاده )و «کِتری او کول خورنه » به معنی آب کتری غُل می خورد ، این واژه ها به کاررفته اند . ظاهراً فارسی «غُل »( غُلغُل ؟ ) و مازندرانی «کول »و همچنین« غور» لفظ های متفاوت فقط از یک واژه اند .
تَلِی به معنای خار ، تیغ و امثال آن است که ممکن است در جایی از بدن فرورود و باعث اذیت و آزار شود . از معانی سنسکریت zalya خار ، تیغ ، نیش ، و الیاف و کُرک گزنده است . در تلفظ برای حرفz نوک زبان به سقف دهان مماس می شود .
خطیر (کوه ) کوهی است در جنوب سواد کوه* که غاری معروف در آن جا است . در حقیقت وجه تسمیه کوه ، نام کهن همین غار استثنایی است. در سنسکریت kaTIra کتیرَ به معنای غار است .
توضیح : امروزه این غار در میان مردم به «لاپ کمر» معروف است . در یکی دوقرن اخیر نیز نام اسپهبد خورشید برای این غار مطرح شده است .نگارنده این مطلب را خیالی و انتساب نام این غار به اسپهبد خورشیدرا بی پایه می داند.
نام سواد کوه می تواند برساخته از ترکیب واژه های سنسکریت«ساوات »و «گِر » یعنی« ساوات گر »به معنای کوهستان باشد واژه ساوات یا سوات به معنای شامل بودن است و واژه دوم «گِر» به معنای کوه - *( savat +gir) . .
دَنگ این واژه در ارتباط با شالیکوبی های سنتی است . کوبه هایی چوبی که با کمک انرژی آب ( آب دنگ ) و یا، به کمک پا (پادنگ )برای کوبیدن شالی و خارج نمودن برنج از پوسته شالی( شلتوک ) به کار می روند . برای این کارقطعه ای فلزی در انتهای کوبه و برای کوبش تعبیه می شود . این قطعه ، یا ، ابزار نظیر آن در سنسکریت موسوم به تنگTaGga َاست که امروزه مجموعه کوبه را در مازندران و گیلان « دنگ »می نامند . حرف« T» نرم تلفظ می شود( زبان به کام مماس می شود ) همچنین در فونتیک به کار گرفته ( هاروارد - کیوتو )که برای سنسکریت مورد استفاده است حرف G« ن » دماغی است
غُُـرنِه به معنای غُرش است . آن طور که پیدا است این واژه به سنسکریتghora به معنای ترساندن و وحشت افکندن نزدیک تراست . پایانی فعل مضارع یعنی «نه » در مازندرانی برای سوم شخص مفرد به کار گرفته می شود . بنابراین واژه غُرنه در اصل به این معنا است : وحشت می افکند . پلنگ غرنه( کنده) یعنی : پلنگ وحشت می افکند .
غورتی کلا (قورتی کلا ) نام روستایی است در مشرق ساری ، حوالی سمسکنده و در شمال کوه اسپرز واقع است. بر اساس نشانه های واژگانی ، بسیار محتمل است که این واژه در اصل« گُُرد کلا » به معنای زمین ورزش و یا میدان ورزش و یا میدان ورزش های رزمی بوده است . در سنسکریت gurd و khurd به معنای ورزش و نمایشات ورزشی است . واژه کلا khala همانطور که می دانیم و در نوشته های پیشین بدان پرداخته ایم در سنسکریت به معنای عرصه و زمین است .همواری زمین ، ابعاد و وسعت ملک غورتی کلا( چند صد هکتار ) و موقعیت آن نسبت به حوزه تجن، این مطلب را تایید می کند .
درون حوزه تجن (جنوب کوه اسپرز ) نا هموار بوده و هست، ایجاد میدان برای اسب دوانی و تیر اندازی ، با چنین وسعت و کیفیت که به کشاورزی ( شالی زار ) لطمه وارد نکند ،ناممکن بوده است .
کارنام در لفظ مردم عادی کارنوم، نام روستایی در چهار دانگه ساری است . به نظر می رسد نام آبادی همانا نام شخص است . سنسکریت کارنامونه karnamuni ، نام شخص و به لحاظ دستوری ، مذکر است .
کَلنِه دارد می ریزد ، مثلاً آب از درون ظرف . اگر شناسه یا جزء پایانی « نه » متعلق به سوم شخص مفرد فعل مضارع اخباری،در مازندرانی را از آن کسرکنیم ، «کل » باقی خواهد ماند . در سنسکریت کِر « kir » به معنای بیرون ریخته شدن (از ظرف) است . جایگزینی حرف های « ل » و « ر » به جای یکدیگر ،در زبان مازندرانی مکرر است .
کُول ر.ک. پل غور
گِنه با نون مشدد به معنای می گیرد . در سنسکریتghiNN یا ghRNN به معنای گرفتن و چسبیدن است . به پایانی فعل مضارع در گویش مازندرانی « نِه » که برای سوم شخص مفرد است توجه شود .ر.ک. وَنه
لِخِ یا ،لِخه ، به معنای هرز و گاهی به معنای نا کارا و همچنین زن هرزه است . سنسکریت likh یا likhita به معنای خراش دیده و صدمه دیده و صدای سایش برون از قاعده است (غژ غژ )
مَلیک نام دو آبادی ( ملیک بالا ) و ( ملیک پایین ) از دهستان اسپه ورد ساری است . زمین هایشان به توسط نهر یا کانال باستانی اسپه ورد آبیاری می شوند . سنسکریت malyaka به معنای باغ میوه است . تلفظ این واژه سنسکریت به نام های آن دو آبادی بسیار نزدیک و منطبق است .
نِنا به مفهوم مادر و نام بردن از او به توسط فرزند است . در میان مردم حوزه تجن و بخش های مهمی از سواد کوه این واژه کاربردی وسیع داشته و دارد . البته« ننه » که با« ننا» در لفظ تفاوت دارد به مفهوم مادر ، مادر بزرگ و گاهی خدمتکار زن که سن و سالی دارد امروزه در فارسی و هم در مازندرانی کاربرد دارد . در سنسکریت لفظی مشابه واژه« نِنا » به مفهوم مادر و برای نامیدن او، فقط « نَنا» nanA است .در مازندرانی و در حوزه تجن به مادربزرگ «گد ننا » یا «گت نا » می گویند .
وَنه با نون مشدد ، می بَرَد .( روخانه او آدم ره ونه ! ) یعنی : آب رودخانه آدم را (با خود) می برد . واژه سنسکریت vahana به معنای حمل کردن و انتقال دادن است .ضمن یاد آوری پایانی فعل مضارع اخباری، در مازندرانی برای سوم شخص ( نِه ) ، باید گفت ارتباط دادن مستقیم ریشه واژه «وَنه » ، به توسط بعضی از اساتید ، به واژه فارسی« بردن» شاید ناصحیح است . سه واژه سنسکریت ghiNN وghRNNو vahana را که اولی و دومی به معنای گرفتن و سومی به معنای حمل کردن است نمی شود نادیده گرفت . ر.ک. گنه ر.ک . کلنه
توضیح : نقل واژه ها از گویش مردم در حوزه تجن است .
هزار جریب ناحیه کوهستانی وسیع ، شامل دودانگه و چهار دانگه ، شرقی شهرستان ساری و در جنوب بهشهر است . ظاهراً «هزار جریب » را بر ساخته از دو واژه فارسی «هزار »و «جریب» دانسته اند، تاویلی که مانند بسیاری موارد مشابه دیگر اشتباه است . این نام های کهن باز مانده از زبان مردمانی است که اولین آباد گران و کشاورزان منطقه بوده اند و دوهزار سال پیش تر از زمان ما در منطقه سکونت اختیار کرده اند . در زبان این مردم ، این اصطلاح شاید می توانست « ایزا جیرِ ِ ( ایزا جیری )» به معنای ناحیه تند آب (ها ) باشد . سنسکریتIza به معنای« دارنده» است وjIri به معنای آب های جاری سریع السیر است .( یا آن که می توان اصل آن را ترکیب دو واژه AzAra و giri تصور نمود . در آنصورت " مامن ها در کوهستان " و یا "مامن های کوهستانی " معنای آن خواهد بود .) نام هزار جریب در سایر مناطق ایران فقط نام چند روستا است ( سه مورد ) ، روستا هایی مختلف که نام هر کدامشان هزار جریب است . اما هزار جریب ساری خود شامل چند دهستان که هر دهستان خود شامل ده ها آبادی است
منابع :
Monier Williams Sanskrit-English Dictionary (2008 revision)