مقدمه : کاربرد سه واژه گیل ،گیلک ،گیلکی در زبان عامه مردم مازندران و گیلان کم و بیش رایج است . برای نگارنده و برای همه آن ها که گویشور زبان مازندرانی اند، گیلک آن کس است که به زبان طبری یا مازندرانی تکلم می کند و گیلکی هم به معنای زبان مازندرانی است . در گیلان نیز، همین اصطلاحات با تاکید بیشتر، در ارتباط با زبان گیلانی و یا گیلانی زبانان به کار می رود . این ها و نظائر آن نه تنها از پیوند های نزدیک قومی و هویتی مردم شمال ایران حکایت می کند بلکه ما را با نشانه های مهمی از تاریخ فراموش شده مردم گیلان و مازندران و در نهایت ، ایران آشنا می سازد .
پیش از آن که بحث حول این واژه ها را آغاز کنیم باید بگوئیم که واژه های تک سیلابی مثل گیل ممکن است در زبانهای مختلف بکار گرفته شوند ولی این لزوماً به معنای یکی دانستن ریشه آن ها و یا هم معنا بودن آن واژه ها نیست . مثلاً اگر شخصی در زمان هخامنشیان موسوم به گیل بوده است لزوماً به این معنی نیست که نام او با واژه گیلانی گیل با معنایی که این جا مورد نظر است در ارتباط بوده است .
واژه گیل از کجا است ؟
واژه گیل در زبان مازندرانی هست و زبان مازندرانی بر اساس شواهد1 ، ارتباطی مستقیم با زبان سنسکریت کلاسیک دارد . یافتن این واژه در زبان باستانی سنسکریت کلاسیک ، ممکن است ما را به معنای درست و ریشه ای این واژه هدایت کند . قبل از پرداختن به این واژه نظر علاقمندان را به معنای یک واژه مهم و مشترک بین دو زبان یا دو گویش مازندرانی و گیلانی یعنی واژه «مُختباد » جلب می کنیم .
مُختباد به چه معنی است ؟
این واژه در فرهنگ های مازندرانی و گیلانی به شکل مُختاباد2 و مُختِباد2 و مِختابد3 آمده است . نگارنده همیشه آن را به صورت مُختِباد (مُختِ باد ) شنیده است. این واژه در فرهنگ واژگان تبری4 به معنای سرپرست گالش ها است .
در حوزه تجن مختباد ها دامداران سنتی محسوب میشدند . زمستان ها در قشلاق و درجلگه میان جنگل بسربرده ، در فصل گرم و اواسط بهار جلگه را ترک کرده به ییلاق می رفتند. این مردم به کار کشاورزی و کشت و کار برنج مشغول نمیشدند .شغلشان معمولاً پرورش گاو جنگلی یا همان گاو بومی گیلان و مازندران بود .اطلاق نام مُختِباد به این مردم معمولاً با احترام آمیخته بود و هست ، جائی که واژه گالش که چوپان گاو دار معنی می شود لزوماً چنین بار معنایی را با خود نداشته و ندارد. مردم ساکن روستا ها یعنی جلگه نشین ها که معمولاً جمعیت اصلی مردم منطقه را به خود اختصاص می دادند، کار اصلی شان کشت غلات به ویژه برنج بوده و آن ها در طول فصل گرم به کشاورزی مشغول می شدند و تا دهه های پیش و در عصر ارباب و رعیتی مجاز به ترک منطقه نبوده اند . آن ها می بایستی به نفع مالکان و اربابان به کاشت و داشت و برداشت محصول برنج مشغول می شدند .
مردم ساکن در شهرهای فئودالی مثل ساری و آمل که اغلب خود مالک و یا تاجر بازاری و یا صنعتگر و یا عوامل حکومتی محسوب می شدند ، آن ها نیز شهر را در ماه های گرم ترک کرده ، در اقامتگاه های ییلاقی رحل اقامت می گزیدند. ولی ، پابند بودن بدلیل کشت و کار ، مردم روستائی و کشتکاران را ، یعنی بخش اعظم وعمده جمعیت را به باقی ماندن در جلگه مجبور می ساخت . آن ها یعنی کشتکاران مجبور می شدند گرما و هوای شرجی تابستان را تحمل کنند . در نظام فئودالی متعلق به زمان های دور، مانند زمان سلوکیان و اشکانیان که به اعتقاد نگارنده و مطابق بررسی های او ، رسم و رسوم کشت برنج در مازندران و گیلان از آن زمان آغاز می شود این گونه مقررات ، اعمال می شده است5 . همانطور که بیان نمودیم برخلافِ کشتکاران ،مختباد ها مشمول این مقررات سخت نمی شدند و آن ها این آزادی و یا این اجازه را داشتـنـد که در فصل گرم، منطقه گرم و شرجی جلگه را آزادانه ترک نموده با دام هایشان به ییلاق بروند .
به دلائلی که پیش تر گفته شد با توجه به سابقه زبان مازندرانی1 ، ریشه واژه مُختباد را باید در زبان سنسکریت کلاسیک جستجو نمود . در زبان سنسکریت و در این ارتباط ، دو واژه به چشم می خورد . اولی mukta (مُکَته ) به معنای آزاد کردن و دومی muktivat (مُکتِوات) به معنای آزاد است . واژه اول ، واژه مازندرانی مُخته4 یا مُختی را به معنای امری مرسوم ، امری را که انجام دادن آن آزاد است به ذهن متبادر می کند . واژه دوم یعنی مُکتِوات می تواند شکل درست و اولیه واژه مختباد باشد .
معنای گیل ؟
حال این سوال به ذهن می رسد که اگر دسته ای از رعایا ، مجاز به ترک جلگه در تابستان بوده و به همین دلیل به مختباد موسوم می شدند، پس مردمی که کشتکار بوده اند و مجبور به باقی ماندن در محل بوده اند، با کدام اصطلاح و یا با کدام صفت ، موصوف و یا معروف می شدند ؟ به نظر می رسد که واژه های سنسکریت کیل ،کیلانیا و کیلانkIl و kIlanIya وkIlanaما را به هدفی که دنبال می کنیم نزدیک می کند . واژه نخست یعنی کِیل به معنای بستن و واژه دوم کیلانیا به معنای بسته بودن و یا به تاویل ما، پابند بودن است و واژه سوم کیلانَبه معنای بستن و پابند کردن ( حالت استمراری ) است . با توجه به این شواهد ، به سختی می توان واژه گیل را با واژه های سنسکریت که مورد اشاره قرار گرفته اند بی ارتباط دانست . تفاوت این جا است که حرف ( ک ) به ( گ ) بدل شده است6 . این تغییر صدا و یا همان sound change مواردی متعدد از واژگان را در سیر تاریخی یک زبان مثلاً زبان مازندرانی شامل می شود . واژه سنسکریت کال kAl ( به معنی زمان ، گاه ) در مازندرانی به گل یا گال7 به معنی گاه ( زمان ) بدل شده است و یاkiliJja به معنی (پلاس ) در مازندرانی به گلیج به معنای پلاس بدل شده است همینطور واژه سنسکریت kacaka کچکَ به معنی قارچ در مازندرانی به گَُشک( گوشک4 ) به معنی قارچ بدل شده است و امثال این ها که می توان باز هم بر شمرد . بنا براین تبدیل کیل به گیل نباید دور از ذهن باشد و ریشه مشترک واژه های گیل و گیلک و گیلکی را باید در انطباق با ریشه مشترک همین واژه های سنسکریت که در متن آورده ایم جستجو کرد . ( توضیح : فرهنگ سنسکریت مورد استفاده در این تحقیق ، فرهنگ معتبر« مونیر ویلیامز» . )
ساری - آذر ماه 1390 .
پانویس :
1- بر اساس نتایج پژو هش های نگارنده که به صورت کتاب و یا مقالاتی متعدد به علاقمندان تقدیم شده است .( کتاب " ساری و آغاز تمدن برنج در مازندران و گیلان - نشر شلفین 1385 و کتاب " مازندرانی و سنسکریت کلاسیک " نشر چشمه 1387 و " نگاهی نو به تاریخ ، مازندران باستان" - نشر گیلکان ( در دست انتشار ) و مقالات منتشر شده در نشریه گیله وا و مجله حافظ و مقالات آمده در سایت( www. kulaian .com
2- فرهنگ واژگان تبری زیر نظر جهانگیر نصری اشرفی - 1381
3- ریشه یابی واژه های گیلکی و وجه تسمیه شهر ها و روستا های گیلان - جهانگیر سرتیپ پور -نشر گیلکان 1372
4- فرهنگ واژگان تبری زیر نظر جهانگیر نصری اشرفی - 1381
5- اقدام به کشت و کار، از فرائض دینی مردمی بود که چند قرن قبل از میلاد در عصر سلوکیان و اشکانیان از شمال هند به مازندران و حوزه تجن مهاجرت می کنند . نام مازندران که در آغاز و بر اساس قرائن به حوزه تجن اطلاق گردید ،شاید که در اصل، جمله ای کوتاه به زبان سنسکریت و امر به انجام دادن و یا رعایت فریضه ای دینی با این مضمون بوده است : داده های ایندرا را به عبث مگذار ! لفظ سنسکریت آن می شود :( ما .زی. اَیندرا ! ). نگاه کنید به کتاب " مازندرانی و سنسکریت کلاسیک " مدخل مازندران
6- فونتیک به کار رفته در این نوشتار فونتیک هاروارد - کیوتو است . نگاه کنید به ضمیمه مقاله "شعر و ترانه های کهن مازندرانی ، اشتراکات عروضی با شعر سنسکریت ".در سایت www. kulaian.com .
7- فرهنگ واژگان تبری زیر نظر جهانگیر نصری اشرفی مدخل " گال به گال " .
تو ضیح : این مقاله در دو ماهنامه گیله وا ( بهمن و اسفند 1390) درج شده است
توجه : با پوزش بسیار به علت کثرت نظرات و نبود جا تعدادی از نظرات پیشین اجباراً حذف شده اند .